جدول جو
جدول جو

معنی علی مصطفی - جستجوی لغت در جدول جو

علی مصطفی
(عَ مُ طَ فا)
عجمی. وی در اصل ایرانی بود و به بازرگانی اشتغال داشت سپس به یمن منتقل شد و برای عباس مهدی هدایایی برد و دیوانی در بستان متوکل برای وی بساخت که دیوارهای آن را با چینی آراست. او نخستین کسی است که شیشه و چینی و توت سفید را به یمن برد. عجمی در سال 1196 هجری قمری در صنعاء درگذشت. (از الاعلام زرکلی از ملحق البدر الطالع ص 181). وی به علی عجمی (خطاط) نیز معروف به ود. رجوع به ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ص 844 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ مُ صَنْ نِ فَ)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی. مشهور به مصنفک و ملقب به علاءالدین. وی از مشاهیر علمای عامه و از احفاد فخر رازی بود. نسب او از یک سو به ابوبکر صدیق و از سوی دیگر به عمر بن خطاب میرسد. او را در حدیث و تفسیر و فقه حنفی و شافعی و برخی از دانشهای دیگر دستی توانا بود. مصنفک در سال 803 هجری قمری در هرات یا در شاهرود (از مضافات بسطام) متولد شد و در هرات دانش آموخت و در سن هیجده یا بیست سالگی به تألیف و تصنیف پرداخت به همین سبب مشهور به مصنفک شد، چه ’ک’ علامت تصغیر است. وی در سال 871 یا 875 هجری قمری در قسطنطنیه (اسلامبول) درگذشت و در جوار ابوایوب انصاری دفن شد. او را تألیفات بسیاری است که از آن جمله است: 1- الاحکام و الحدود، در فقه. 2- انوار الاحداق، به فارسی که آن را برای محمودپاشای وزیر تألیف کرده است. 3- تحفهالسلاطین، به فارسی، در اخلاق و نصایح که آن را برای الغبیک نوشته است. 4- التحفه المحمودیه، به فارسی، در نصایح ملوک و وزراء که آن را نیز به نام الغبیک وزیر نگاشته است. 5- التلویح. 6- حاشیه بر شرح عقاید نسفی، از تفتازانی. 7- حاشیه بر کشاف زمخشری، در تفسیر. 8- حاشیه بر مطالع الانوار ارموی، در منطق. 9- حاشیۀ مطول. 10- حدائق الایمان لاهل الیقین و العرفان. 11- محمدیه، که تفسیر قرآن کریم است و آن را به امر سلطان محمدخان فاتح هفتمین سلطان عثمانی (855-886 هجری قمری) درادرنه تألیف کرده است و به همین جهت آن را ’محمدیه’ نامیده است. 12- ملتقی البحرین، که در تفسیر قرآن است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 32) (معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ قَ)
ابن شجاع مصقلی. وی از دانشمندان متقدم اصفهان در قرن پنجم هجری قمری بود. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 30 و ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 123 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ صَ)
ابن خلیل مرصفی یا مرصفاوی مصری مدنی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. صوفی متوفی در سال 930 هجری قمری او راست: 1- کشف غوامض المنقول فی مشکل الاّیات و الاّثار و أخبار الرسول. 2- مبانی الطریق فی مبادی التحقیق. 3- المقنعو المورد العذب لمن یشرب و یکرع. 4- المنفرجه. 5- منهج السالک الی أشرف الممالک. (از معجم المؤلفین از الکواکب السائرۀ غزی ج 1 ص 269 و کشف الظنون ص 1869 وایضاح المکنون ج 2 ص 549 و هدیه العارفین ج 1 ص 742)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و محدث و نحوی و لغوی بود و درسوم ماه رمضان سال 857 هجری قمری در قاهره متولد شد ودر چهارم صفر سال 939 هجری قمری در همین شهر درگذشت. او راست: 1- تحفهالمصلی و شرح آن، در فقه. 2- شرح آجرومیه، در نحو. 3- شرح رسالۀ ابی زید قیروانی، در فقه. 4- دو شرح بر جامع صحیح بخاری. 5- شفاءالعلیل فی لغات خلیل. 6- عمدهالسالک علی مذهب مالک و مختصر آن. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات النحو بالظاهریه و نیل الابتهاج تنبکتی ص 212 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557 و ج 2 ص 514 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 164)
ابن احمد بن محمد بن احمد بن عبدالقادر بن عثمان منوفی جنوفی. در سال 823هجری قمری در جنوف متولد شد و در 889 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تلخیص بدایهالهدایۀ غزالی. 2- تلخیص شرح تعرف علاء قونوی، در تصوف. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ عَرَ)
دهی است از بخش شیب آب، شهرستان زابل. واقع در 12هزارگزی شمال باختری سکوهه، و 10هزارگزی باختر راه شوسۀ زاهدان به زابل. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل، و 243 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ دَ)
ابن عبدالرحمان بن احمد بن یونس بن عبدالاعلی صدفی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن یونس (ابوالحسن علی بن...) و علی (ابن عبدالرحمان بن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مِ)
ابن عبدالرحمان بن احمد بن یونس بن عبدالاعلی صدفی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن یونس (ابوالحسن علی بن...) و نیز علی (ابن عبدالرحمان بن...) شود
ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین. رجوع به ابن نفیس و علی (ابن ابی حزم...) شود
ابن سندبن علی بن سلیمان. وی در اصل لواتی بود ولی در ابیار می زیست و از شافعیان مصر بود. رجوع به علی ابیاری شود
ابن یعقوب بن جبریل بن عبدالمحسن بکری مصری شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بکری شود
ابن عبدالله سفطی مصری مالکی. مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی وراق شود
ابن خلیل مرصفی یا مرصفاوی مصری مدنی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی مرصفی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَ)
علیرضا علی وصفی، ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی. مشهور به وصفی. رجوع به علیرضا (ابن حسین...، شود
لغت نامه دهخدا